دو جریان اجتماعی در یک جامعه مستعمراتی
بررسی این دو جریان اجتماعی با توجه به ساختار طبقاتی در تفاوت با بسیاری از بررسیهایی که شرح حوادث سیاسی و صفات فردی و احوال شخصیه رهبران و سران این نهضتها بسنده می کنند جامعه ما کاری ضروری است تا مشخص گردد که عامل تعیین کننده و مهم نه تنها عامل در شکل و محتوای حوادث سیاسی و اقتصادی ایران - مانند سایر جوامع - داده ها و شرایط اجتماعی - اقتصادی است، نه صفات فردی.
روابط ساختاری و دقیق در زمینهای فرهنگی جامعه
چکیده:
بررسی این دو جریان اجتماعی با توجه به ساختار طبقاتی در تفاوت با بسیاری از بررسیهایی که شرح حوادث سیاسی و صفات فردی و احوال شخصیه رهبران و سران این نهضتها بسنده می کنند جامعه ما کاری ضروری است تا مشخص گردد که عامل تعیین کننده و مهم نه تنها عامل در شکل و محتوای حوادث سیاسی و اقتصادی ایران - مانند سایر جوامع - داده ها و شرایط اجتماعی - اقتصادی است، نه صفات فردی.
تعداد کلمات: 1601 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 8 دقیقه
بررسی این دو جریان اجتماعی با توجه به ساختار طبقاتی در تفاوت با بسیاری از بررسیهایی که شرح حوادث سیاسی و صفات فردی و احوال شخصیه رهبران و سران این نهضتها بسنده می کنند جامعه ما کاری ضروری است تا مشخص گردد که عامل تعیین کننده و مهم نه تنها عامل در شکل و محتوای حوادث سیاسی و اقتصادی ایران - مانند سایر جوامع - داده ها و شرایط اجتماعی - اقتصادی است، نه صفات فردی.
تعداد کلمات: 1601 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 8 دقیقه
نویسنده: شاپور رواسانی
در بررسی جریان مبارزات ضد استعماری مردم ایران در دوره ای که از اواسط قرن نوزدهم میلادی با تشدید نفوذ و سلطه سرمایه داری استعماری بر ایران آغاز شد، می توان در جریان اجتماعی را نشان داد.
بررسی این دو جریان اجتماعی با توجه به ساختار طبقاتی در تفاوت با بسیاری از بررسیهایی که شرح حوادث سیاسی و صفات فردی و احوال شخصیه رهبران و سران این نهضتها بسنده می کنند جامعه ما کاری ضروری است تا مشخص گردد که عامل تعیین کننده و مهم نه تنها عامل در شکل و محتوای حوادث سیاسی و اقتصادی ایران - مانند سایر جوامع - داده ها و شرایط اجتماعی - اقتصادی است، نه صفات فردی.
درست است که شخصیتها بر رویدادهای اجتماعی و به طور کلی شرایط اجتماعی - اقتصادی اثر دارند و نمی توان این نکته را نادیده گرفت و آنچه را رخ داده به هر علتی جبری دانست، اما باید به این مسئله اساسی هم توجه داشت که رفتار اجتماعی متأثر از شرایط و امکانات اجتماعی - اقتصادی است. البته این امر از مسئولیت اخلاقی و اجتماعی افراد در برابر جامعه نمیکاهد بلکه نوع رفتار نشان دهنده سطح رشد فرهنگی، اخلاقی، آگاهی و معرفت اجتماعی - انسانی و نمودار ارتقاء یا تنزل شخصیت آدمیان است.
اگر در یک بررسی اجتماعی، روابط ساختاری و دقیق در زمینهای فرهنگی، سیاسی و اقتصادی را مورد توجه قرار ندهیم و فقط به توضیح علل رویدادهای اجتماعی و به بررسی کنکاش علمی در یک زمینه قناعت کنیم، چنین بررسی را نمی توان تحلیل جامعه شناسی نام داد زیرا برای شناخت جامعه و سیر تحولات آن در نظر گرفتن شرایط اقتصادی به همان اندازه اهمیت دارد که توجه به شرایط فرهنگی و سیاسی در نوشته حاضر مراد ما تنها اشاره ای مختصر و کلی به جریانهای اجتماعی در جامعه است، نه بررسی جامعه شناسانه و نشان دادن روابط فرهنگ، سیاست و اقتصاد در همه زمینه ها که این مهم فرصت بیشتری می طلبد.
درست است که شخصیتها بر رویدادهای اجتماعی و به طور کلی شرایط اجتماعی - اقتصادی اثر دارند و نمی توان این نکته را نادیده گرفت و آنچه را رخ داده به هر علتی جبری دانست، اما باید به این مسئله اساسی هم توجه داشت که رفتار اجتماعی متأثر از شرایط و امکانات اجتماعی - اقتصادی است. البته این امر از مسئولیت اخلاقی و اجتماعی افراد در برابر جامعه نمیکاهد بلکه نوع رفتار نشان دهنده سطح رشد فرهنگی، اخلاقی، آگاهی و معرفت اجتماعی - انسانی و نمودار ارتقاء یا تنزل شخصیت آدمیان است.
در جریان اجتماعی که در رابطه با نهضتهای ضد استعماری مردم ایران و در دوران ما دررابطه ای بسیار نزدیک و ساختاری با یکدیگر بوده اند و هستند عبارتند از:
١. جریان اجتماعی اصلاح طلب – سازشکار
٢. جریان اجتماعی انقلاب.
این نامگذاری در رابطه مستقیم با محتوای اجتماعی و هویت فرهنگی، سیاسی و اقتصادی و خصایل عمده این دو جریان اجتماعی قرار دارد.
محتوای طبقاتی جریان اصلاح طلب و سازشکار عبارت است از طبقات و اقشار مرفه و ثروتمند، صاحبان املاک و سرمایه های بزرگ صنعتی و تجاری، زمینداران بزرگ و به طور کلی همه کسانی که با به مناسبت مقام و موقعیتشان در سازمان تولید، توزیع و خدمات یا به علت مقام و موقعیتشان در سازمان دولت یا جامعه، به درجات مختلف و متفاوت صاحب ثروت و سرمایه شده اند. به این طبقه می توان بخشی از روشنفکران را که پاره ای به علت وابستگیهای طبقاتی و پارهای دیگر بنا به اعتقادات شخصی یا ضعف اطلاعات عمومی و فرهنگی یا... از مواضع طبقات و اقشار مرفه و ثروتمند و سرمایه دار در زمینه های فرهنگی و سیاسی یا منافع اقتصادی آنها دفاع می کنند افزود. چه بسا روشنفکرانی که ندانسته از محرومیتها و زنجیرهای سیاسی و فرهنگی که دچار و اسیر آنند دفاع می کنند.
بیشتر بخوانید : توسعه، رهایی یا تشدید وابستگی؟
برای اعضا و وابستگان این جریان اجتماعی، رابطهای اجتماعی و اقتصادی میان نهضت ضد استعماری و اختلاف و جنگ طبقاتی وجود ندارد. جدا دانستن استعمار از استثمار، اعتراض به استعمار (خارجی) اما دفاع از شیوه استثمار (داخلی) خصلت عمده این جریان اجتماعی است.
اقشار و طبقاتی که محتوای اجتماعی جریان اصلاح طلب ۔ سازشکار را تشکیل می دهند، مخالفتی اساسی و بنیادی با شیوه تولید مستعمراتی حاکم بر جامعه ندارند، بلکه پایبند این تصور و تفکرند که در بهترین حالت به با حفظ منافع و امتیازات طبقاتی خود می توان در چارچوب این شیوه تولید یا شیوه تولید سرمایه داری عدالت اجتماعی را چنان که در جوامع سرمایه داری استعماری وجود دارد با انجام یک سلسله اصلاحات در جامعه برقرار کرد. رهبران این جریان اجتماعی توجه ندارند یا به اقتضای منافع طبقاتی خود نمی خواهند توجه داشته باشند که در جوامع سرمایه داری عدالت اجتماعی به حساب و زیان میلیونها انسان در مستعمرات تأمین شده و می شود و به بهای اشک و خون میلیونها انسان مردم کشورهای سرمایه داری صنعتی در رفاه نسبی به سر می برند و برای حفظ این رفاه از کشتار و غارت در سرزمینهای دیگر ابا ندارند.
اگر در یک بررسی اجتماعی، روابط ساختاری و دقیق در زمینهای فرهنگی، سیاسی و اقتصادی را مورد توجه قرار ندهیم و فقط به توضیح علل رویدادهای اجتماعی و به بررسی کنکاش علمی در یک زمینه قناعت کنیم، چنین بررسی را نمی توان تحلیل جامعه شناسی نام داد زیرا برای شناخت جامعه و سیر تحولات آن در نظر گرفتن شرایط اقتصادی به همان اندازه اهمیت دارد که توجه به شرایط فرهنگی و سیاسی در نوشته حاضر مراد ما تنها اشاره ای مختصر و کلی به جریانهای اجتماعی در جامعه است، نه بررسی جامعه شناسانه و نشان دادن روابط فرهنگ، سیاست و اقتصاد در همه زمینه ها که این مهم فرصت بیشتری می طلبد.
آرزوی سیاسی این طبقات و اقشار و وابستگان روشنفکر، دانشگاهی و مطبوعاتی آنها استقرار اقتصاد و دمکراسی سیاسی سرمایه داری است بدین معنی که در زمینه سیاسی باید تا حدی به نظر و رأی اکثریت احترام گذاشت اما در زمینه اقتصادی باید سلطه یک اقلیت بر وسایل عمده تولید، توزیع، سرمایه ها، ثروتهای اجتماعی و منابع طبیعی را حفظ کرد.
در رابطه با نهضت ضد استعماری، هدف اصلی این جریان اجتماعی که در بسیاری از موارد و کشورها، خود را با علاقه فراوان «بخش خصوصی» می نامند تا مدت زمانی این بود که آنچه را دول با شرکتهای استعماری غارت می کنند خود تصاحب کند تا بتواند ضمن حفظ موقعیت طبقاتی و سلطه خویش بر اقتصاد و از این راه بر فرهنگ و سیاست جامعه، اصلاحاتی در جهت رفاه عامه انجام دهد، البته بدون اینکه به اصل مالکیت خصوصی یک اقلیت بر اقتصاد کشور در همه زمینه ها که حق بدیهی، طبیعی و مسلم این اقلیت شمرده می شود لطمه ای وارد آید یا «مقدس» بودن و رجحان آن بر حق حیات انسانها مورد تردید یا اعتراض قرار گیرد.
ناگفته نماند که در دهه های اخیر، مواضع اقتصادی و به سبب آن مواضع سیاسی و فرهنگی این جریان اجتماعی که زمانی حتی داعیه رهبری مبارزات ضد استعماری را در ایران داشت یکسره تغییر یافته و این طبقات و اقشار در سالهای اخیر به جای مبارزه با دول و شرکتهای استعماری، خواستار ایفای نقش دلال و نماینده برای این دول و شرکتها شده اند تا بتوانند در این نقش با همکاری سرمایه های دول استعماری موقعیت و امتیازات طبقاتی خود را حفظ کنند و در اقتصاد جهانی جای پایی داشته باشند. گرچه این دلالیها و نمایندگیها با بهره برداری از ادبیات غنی و وسیع کشور ما و امکاناتی که زبان فارسی به کاربرد صفات تفضیلی می دهد همه با زیباترین سخن و کلام به جامعه عرضه می شود، اما با کمترین توجه به نقش «بخش خصوصی» در شیوه تولید مستعمراتی می توان به وضوح نشان داد که این «مشارکتها» چیزی جز واسطگی و دلالی برای سرمایه های استعماری و کشورهای سرمایه داری استعماری نیست و با تشدید روند فرار سرمایه، به دامنه فقر عامه و بیکاری عامه افزوده می شود.
اعضا و وابستگان این اقشار و طبقات، هر جنبش اجتماعی را که بخواهد مسئله تضادهای طبقاتی، علل فقیرتر شدن فقرا و ثروتمندتر شدن ثروتمندان و افزایش فاصله و اختلاف طبقاتی در جامعه ما را مطرح کند و خواستار استقرار مالکیت و حاکمیت جامعه بر وسایل تولید، توزیع عمده منابع طبیعی و کنترل شدن این مالکیت و حاکمیت از طرف جامعه باشد به شدت رد می کنند و در همان حال که از دمکراسی سخن می گویند با دمکراسی مخالفت می ورزند؛ زیرا دمکراسی این طبقه چیزی جز حاکمیت اقلیت نیست درحالی که دمکراسی به معنای واقعی و أصیل، حاکمیت اکثریت مردم است.
این طبقات و اقشار که تحت عنوان «طبقه جدید در سازمان دولت نیز شرکت و سلطه دارند می کوشند با تبدیل حاکمیت جامعه بر اقتصاد به مالکیت خصوصی یک اقلیت بر اقتصادی قدرت خود را تثبیت نمایند.
از نقطه نظر سیاسی، وابستگان این جریان اجتماعی مخالفتی با چپهای سابق یا دست آموز چه مدرن، چه سنتی و چه...) که قلبی در چپ اما جیبی در راست دارند و درحالی که از منافع ملی و مردمی سخن می گویند دست سرمایه های داخلی و استعمارگران خارجی را باز می گذارند نداشته و ندارند و با وجود ادعای لیبرال و آزادی خواه بودن به شدت و با خشونت با نیروهای اجتماعی، چه مذهبی و چه غیرمذهبی که بنابر اعتقادات خود مدافع حق حیات انسانها بوده و حق حیات انسانها را مقدم بر مالکیت و ثروتها و سرمایه ها دانسته و با مالکیتی که در تضاد با حق حیات انسانها باشد مخالفت می ورزند، برخورد می کنند.
وابستگان این جریان اجتماعی در بررسی تاریخ دوران باستان ایران جانبدار و مداح «شاهان» و «فتوحات» و ملی گرایی نژادی اند، «نژاد» آریا را برترین گروه انسانی چه در هنر و فرهنگ و چه در علم و اخلاق می دانند و تعالیم عالیه دیانت اسلام و وقایع تاریخی دوران استقرار اسلام در ایران را به صورتی تعبیر و تفسیر و قرائت میکنند که با منافع طبقاتی و سیاست روزشان در برخورد با توده مردم محروم و بهره برداری از توان و قدرت مردم برای حفظ سلطه و امتیازات خودشان مناسب و موافق باشد.
ملی گرایی این طبقات و اقشار، توجیه گر فرهنگی برای بهره کشی از افراد و آدمیانی است که ازخارج از مرزهای اداری - سیاسی و نظامی ایران وارد این سرزمین شده و با وجود تعلقات فرهنگی چند هزار ساله «بیگانه» محسوب می شوند.
این جریان اجتماعی برای حفظ منافع طبقاتیش در شرایطی که احساس کند این منافع و امتیازات به علت رشد آگاهی سیاسی و طبقاتی استثمار شدگان به خطر افتاده یا به خطر خواهد افتاد، حاضر است با طبقه وابسته به استعمار آشتی کند، با استعمارگران خارجی کنار آید و در برابر توطئه های آنها بر ضد جنبش رهایی بخش محرومان و زحمتکشان در مراحلی سکوت و اظهار رضایت و در صورت لزوم همکاری نماید.
منبع:
مفاهیم اجتماعی در جوامع مستعمراتی(مجموعه مقالات سیاسی- اقتصادی) ، شاپور رواسانی ، طهران: امیر کبیر، چاپ اول (1386)
اقشار و طبقاتی که محتوای اجتماعی جریان اصلاح طلب ۔ سازشکار را تشکیل می دهند، مخالفتی اساسی و بنیادی با شیوه تولید مستعمراتی حاکم بر جامعه ندارند، بلکه پایبند این تصور و تفکرند که در بهترین حالت به با حفظ منافع و امتیازات طبقاتی خود می توان در چارچوب این شیوه تولید یا شیوه تولید سرمایه داری عدالت اجتماعی را چنان که در جوامع سرمایه داری استعماری وجود دارد با انجام یک سلسله اصلاحات در جامعه برقرار کرد. رهبران این جریان اجتماعی توجه ندارند یا به اقتضای منافع طبقاتی خود نمی خواهند توجه داشته باشند که در جوامع سرمایه داری عدالت اجتماعی به حساب و زیان میلیونها انسان در مستعمرات تأمین شده و می شود و به بهای اشک و خون میلیونها انسان مردم کشورهای سرمایه داری صنعتی در رفاه نسبی به سر می برند و برای حفظ این رفاه از کشتار و غارت در سرزمینهای دیگر ابا ندارند.
اگر در یک بررسی اجتماعی، روابط ساختاری و دقیق در زمینهای فرهنگی، سیاسی و اقتصادی را مورد توجه قرار ندهیم و فقط به توضیح علل رویدادهای اجتماعی و به بررسی کنکاش علمی در یک زمینه قناعت کنیم، چنین بررسی را نمی توان تحلیل جامعه شناسی نام داد زیرا برای شناخت جامعه و سیر تحولات آن در نظر گرفتن شرایط اقتصادی به همان اندازه اهمیت دارد که توجه به شرایط فرهنگی و سیاسی در نوشته حاضر مراد ما تنها اشاره ای مختصر و کلی به جریانهای اجتماعی در جامعه است، نه بررسی جامعه شناسانه و نشان دادن روابط فرهنگ، سیاست و اقتصاد در همه زمینه ها که این مهم فرصت بیشتری می طلبد.
آرزوی سیاسی این طبقات و اقشار و وابستگان روشنفکر، دانشگاهی و مطبوعاتی آنها استقرار اقتصاد و دمکراسی سیاسی سرمایه داری است بدین معنی که در زمینه سیاسی باید تا حدی به نظر و رأی اکثریت احترام گذاشت اما در زمینه اقتصادی باید سلطه یک اقلیت بر وسایل عمده تولید، توزیع، سرمایه ها، ثروتهای اجتماعی و منابع طبیعی را حفظ کرد.
در رابطه با نهضت ضد استعماری، هدف اصلی این جریان اجتماعی که در بسیاری از موارد و کشورها، خود را با علاقه فراوان «بخش خصوصی» می نامند تا مدت زمانی این بود که آنچه را دول با شرکتهای استعماری غارت می کنند خود تصاحب کند تا بتواند ضمن حفظ موقعیت طبقاتی و سلطه خویش بر اقتصاد و از این راه بر فرهنگ و سیاست جامعه، اصلاحاتی در جهت رفاه عامه انجام دهد، البته بدون اینکه به اصل مالکیت خصوصی یک اقلیت بر اقتصاد کشور در همه زمینه ها که حق بدیهی، طبیعی و مسلم این اقلیت شمرده می شود لطمه ای وارد آید یا «مقدس» بودن و رجحان آن بر حق حیات انسانها مورد تردید یا اعتراض قرار گیرد.
ناگفته نماند که در دهه های اخیر، مواضع اقتصادی و به سبب آن مواضع سیاسی و فرهنگی این جریان اجتماعی که زمانی حتی داعیه رهبری مبارزات ضد استعماری را در ایران داشت یکسره تغییر یافته و این طبقات و اقشار در سالهای اخیر به جای مبارزه با دول و شرکتهای استعماری، خواستار ایفای نقش دلال و نماینده برای این دول و شرکتها شده اند تا بتوانند در این نقش با همکاری سرمایه های دول استعماری موقعیت و امتیازات طبقاتی خود را حفظ کنند و در اقتصاد جهانی جای پایی داشته باشند. گرچه این دلالیها و نمایندگیها با بهره برداری از ادبیات غنی و وسیع کشور ما و امکاناتی که زبان فارسی به کاربرد صفات تفضیلی می دهد همه با زیباترین سخن و کلام به جامعه عرضه می شود، اما با کمترین توجه به نقش «بخش خصوصی» در شیوه تولید مستعمراتی می توان به وضوح نشان داد که این «مشارکتها» چیزی جز واسطگی و دلالی برای سرمایه های استعماری و کشورهای سرمایه داری استعماری نیست و با تشدید روند فرار سرمایه، به دامنه فقر عامه و بیکاری عامه افزوده می شود.
اعضا و وابستگان این اقشار و طبقات، هر جنبش اجتماعی را که بخواهد مسئله تضادهای طبقاتی، علل فقیرتر شدن فقرا و ثروتمندتر شدن ثروتمندان و افزایش فاصله و اختلاف طبقاتی در جامعه ما را مطرح کند و خواستار استقرار مالکیت و حاکمیت جامعه بر وسایل تولید، توزیع عمده منابع طبیعی و کنترل شدن این مالکیت و حاکمیت از طرف جامعه باشد به شدت رد می کنند و در همان حال که از دمکراسی سخن می گویند با دمکراسی مخالفت می ورزند؛ زیرا دمکراسی این طبقه چیزی جز حاکمیت اقلیت نیست درحالی که دمکراسی به معنای واقعی و أصیل، حاکمیت اکثریت مردم است.
این طبقات و اقشار که تحت عنوان «طبقه جدید در سازمان دولت نیز شرکت و سلطه دارند می کوشند با تبدیل حاکمیت جامعه بر اقتصاد به مالکیت خصوصی یک اقلیت بر اقتصادی قدرت خود را تثبیت نمایند.
از نقطه نظر سیاسی، وابستگان این جریان اجتماعی مخالفتی با چپهای سابق یا دست آموز چه مدرن، چه سنتی و چه...) که قلبی در چپ اما جیبی در راست دارند و درحالی که از منافع ملی و مردمی سخن می گویند دست سرمایه های داخلی و استعمارگران خارجی را باز می گذارند نداشته و ندارند و با وجود ادعای لیبرال و آزادی خواه بودن به شدت و با خشونت با نیروهای اجتماعی، چه مذهبی و چه غیرمذهبی که بنابر اعتقادات خود مدافع حق حیات انسانها بوده و حق حیات انسانها را مقدم بر مالکیت و ثروتها و سرمایه ها دانسته و با مالکیتی که در تضاد با حق حیات انسانها باشد مخالفت می ورزند، برخورد می کنند.
وابستگان این جریان اجتماعی در بررسی تاریخ دوران باستان ایران جانبدار و مداح «شاهان» و «فتوحات» و ملی گرایی نژادی اند، «نژاد» آریا را برترین گروه انسانی چه در هنر و فرهنگ و چه در علم و اخلاق می دانند و تعالیم عالیه دیانت اسلام و وقایع تاریخی دوران استقرار اسلام در ایران را به صورتی تعبیر و تفسیر و قرائت میکنند که با منافع طبقاتی و سیاست روزشان در برخورد با توده مردم محروم و بهره برداری از توان و قدرت مردم برای حفظ سلطه و امتیازات خودشان مناسب و موافق باشد.
ملی گرایی این طبقات و اقشار، توجیه گر فرهنگی برای بهره کشی از افراد و آدمیانی است که ازخارج از مرزهای اداری - سیاسی و نظامی ایران وارد این سرزمین شده و با وجود تعلقات فرهنگی چند هزار ساله «بیگانه» محسوب می شوند.
این جریان اجتماعی برای حفظ منافع طبقاتیش در شرایطی که احساس کند این منافع و امتیازات به علت رشد آگاهی سیاسی و طبقاتی استثمار شدگان به خطر افتاده یا به خطر خواهد افتاد، حاضر است با طبقه وابسته به استعمار آشتی کند، با استعمارگران خارجی کنار آید و در برابر توطئه های آنها بر ضد جنبش رهایی بخش محرومان و زحمتکشان در مراحلی سکوت و اظهار رضایت و در صورت لزوم همکاری نماید.
منبع:
مفاهیم اجتماعی در جوامع مستعمراتی(مجموعه مقالات سیاسی- اقتصادی) ، شاپور رواسانی ، طهران: امیر کبیر، چاپ اول (1386)
بیشتر بخوانید :
ارزش پول داخلی و ارزانی
استعمار نوین استعمار اقتصادی
طبقه زحمتکشان تهیدست
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}